موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ولی الله چراغچی و دعای توسل

ولی الله چراغچی و دعای توسل


دشمن محاصره را خیلی تنگ کرده بود .

 شهید چراغچی به افراد گردان دستور دادند که سریع دعای توسل برگزار کنید تا اینکه از طرف خداوند متعال و ائمه معصومین علیه السلام  شاید فرجی شود.

بلافاصله دعا برگزار شد و به نیمه های دعا نرسیده بودیم که بالای سر ما یک ابر سیاهی فرا گرفت و بلافاصله شروع به باریدن کرد

 و چنان باران شدیدی بارید که ماشین جنگی دشمن از کار افتاد و سر و صدا کم شد،

در همین حال فرمانده گردان اطلاع داده بودند، مهمات در شرف اتمام است. زیر باران نشسته بودیم و خدا را شکر می کردیم که سر و صدایی بلند شد.

یکی از برادران با سرعت آمد و گفت: از دور دو سیاهی به طرف ما می آیند. آن دو سیاهی دو قاطرند که حامل مهمات می باشند

آن دو حیوان از شدت جراحات زیاد و تیرهایی که به آنها اصابت کرده بود از بین رفتند.

شهید چراغچی با چشمان پر از اشک گفت: من در سخت ترین اوضاع و گرفتاری متوسل به دعای توسل شدم که این چنین نتیجه هایی داشته باشد.

بعد که از گردان بالا سوال شد، گفتند: ما هیچ گونه قاطری نفرستادیم و خبر نداریم  و بدون شک امدادهای غیبی بود که دائما به یاری رزمندگان می شتافت.


 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92 آذر 5ساعــت ساعت 9:27 عصر تــوسط پریسا چراغچی | نظر بدهید