موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ماهم رفتیم

بیست و نهمین سالگرد شهادت ولی الله چراغچی

در 27 اسفند 63 یکی ازجبهه های عملیاتی بدر، یک گلوله خمپاره زوزه کشان آمد وپشت یک خاکریز به زمین خورد.

در پشت این خاکریز،رزمنده های زیادی در حال دفاع ازکشور ایران بودند. یکی ازآن ها، فرماندهی بود به نام ولی الله چراغچی .

این خمپاره پس از برخورد به زمین ، ترکش هایش را به اطراف و به سراغ بدن رزمنده هایایرانی فرستاد.

بعضی از این ترکش ها، هیچ مأموریتی نداشتند. به همین علت در هواسرگردان چرخیدند و چرخیدند و چرخیدند

و به سینه ی خاک های گرم و آب های جزیره مجنون و گوشه ی سنگرهاخوردند و به زمین افتادند.

اما یکی از این ترکش ها که بقول ولی الله ملایکه آن ها را مأمور کردند که به دوستان ما بخورند

ترکشی که مأمور رسیدن به ولی الله بود، مستقیم و سریع، همانطور که چرخ می زد،

ازپهلوی راست ، خودش را به سر او زد و فرو رفت و همان جا ماند.بعد هردو، 

ولی الله و ترکشی که در سرش بودبه زمین غلتیدند و هیچ کدام ناله ای نکردند

.زمین افتادروی خاک های پشت خاکریز در حالی که هنوزچشم هایش باز بود و به آسمان نگاه می کرد،به پشت افتاد.

اون همان گونه که میخواست آسمانی شد قبل از عملیات خودش گفته بود: دلم می خواهد یک گلوله به سرم بخورد و حتی فرصت آخ گفتن هم نداشته باشم .

ولی الله ، آن روز وقتی سوار موتور میشد که به خط بیاید، به بچه های قرارگاه

خنده کنان گفته بود: 

ما هم رفتیم

 


+ نوشته شـــده در یکشنبه 93 فروردین 17ساعــت ساعت 10:0 عصر تــوسط پریسا چراغچی | نظر