خاطره از شهید چراغچی
یه روز شهید چراغچـــــــی،فرمانده لشکر، برا سرکشی به واحد تخریب میاد، پشت چادر میرسه
کلی کفش رو میبینه ، ولی سر وصدایی از بچه ها نمیشنوه، به گمان اینکه کسی نیست
سرش رو که تو چادر میبره ، بچه ها همه سر سفره بودن
در حالی که اشک شوق در چشمانش حلقه زده
زیر لب میگه : هرچند وقت باید یه سری به این بچه های واحدتخریب بزنم !! ... لازمه
برا سرکشی و بازرسی از خودم !!!!! ه
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ