خاطره ای از همرزم سردار مهربان
هنوز که هنوز است، نوای دلنشین قرآن های آقا "ولی" در ذهن همه بچه ها هست .
یک روز که در پاسگاه بزگه به همراه شهید چراغچی و 6 – 7 نفر از بچه های اطلاعات عملیات برای شناسایی رفته بودیم ،
با آقا "ولی" درد دل می کردیم. رفتیم روی پشت بام پاسگاه
، شهید چراغچی بیش از 40 دقیقه قرآن را باز کرده بود و با نوای دلنشین خود قرآن می خواند
؛ بعد همدیگر را در بغل گرفتیم و در آغوش هم گریه می کردیم؛ همینطور با همدیگر درد و دل می کردیم.
هر چیزی که علاقه داشت آن را در بغل می گرفت و آنقدر در آغوش می گرفت که از زمین جدا می کرد؛
با تمام وجود من را در بغل گرفت و گفت باقر اینجا با هم یک عقد و تعهد برادری محکم ببنیدیم؛
خاطرم است در حاشیه قرآن نیز یادداشتی نوشت و همیشه با همان قرآن جلد سبز رنگ نیز قرآن می خواند.
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ