ای فرزند آدم من غنی و بی نیاز هستم، تو هم به دستورات من
اطاعت کن تا فقیر نشوی. ای فرزند آدم من زنده ای هستم که
نمیمیرم، تو هم به من اطاعت کن تا تو را هم زنده جاودانه بکنم.
من به هرچیزی بگویم باش موجود می شود، تو هم به من اطاعت
کن تا اراده ات مثل اراده من باشد
شهیدان
که در آسمان ها
که در همین خیابان های گرفتار
همچون عابرانی نورانی
هر روز
از کنار ما می گذرند
و صدای خدا را نمی شنویم :
.« و لا تَحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً ... »
ما ، امّا
با عینک های دودی
و غفلت های عمودی
شب های جمعه
به قبرستان ها می رویم
و شهیدان
برای ما فاتحه می خوانند !
و ما
دوباره بر می گردیم
به حُجره و بازار
آرزوهایمان را می شماریم
و ریشخند دنیا !
و هرگز با منطق عینک های دودی
روشن نمی شویم که :
« عند ربّهم یرزقون » یعنی چه ؟ !
و روزها و هنوزها می گذرد
و ما همچنان
دست هامان خالی است!
گفتم زورم نمیرسه برای برداشتن،گفتند بگو یا علی.
گفتم آب می خوام،گفتند خوردی بگو یا حسین.
گفتم مشکل به کارم افتاده،گفتند برو مشهد امام رضا.
...
دارم میگم دل تنگم،میگند بگو
"اللهم عجل لولیک الفرج"
عید قربان زنده دارد یاد قربان گشتگان را
پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را
خیزو در این عید قربان سوی قربانگاه رو کن
معنی بیت و حرم را درشهادت جستجو کن
...
اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک
از پیامبر اکرم سؤال شد: چگونه است که همه مؤمنین در قبر مورد سوال و امتحان قرار میگیرند مگر شهــــــــــید؟
حضرت فرمود: امتحانى که در زیر برق شمشیر داده است، براى او کافى است.
(کنز العمال - جلد 4 - ص 595 )
سوره نساء آیه 34
أَلرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ ...
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند.
بیـــــــــــــا تا جوانم بده رخ نشــــــــانم ، که این زندگانی وفایی ندارد .
نگارا ! نگاهی که جز نوش لعلت دل زخم خورده دوایی ندارد
بیا تا نمرده ام به فکر دوا باش ، به فکر علاج دل بی نوا باش
آنها چفیه داشتند......
من چادر دارم
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود...
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم...
آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند ...
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...
آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند ...
من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...
آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... ...
من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...
اگر به حجاب معتقد شدی،
در دینداری خود ثابت قدم و استوار باش و از تمسخر مخالفان نترس.
و در برابرشان بگو :
"اِن تَسخَروُا مِنّا فَاِناّ نَسخَرُ مِنکُم کَما تَسخَروُن"
امروزشمامارا مسخره میکنیدوبه زودی مانیز شمارا همینطور مسخره میکنیم
از شهید چمران پرسیدند:
تعهد بهتر است یا تخصص؟
گفت:
...
«می گویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را می پذیرم.
اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.»
یادی از شهـــــــــــــید مصطفی چمران به بهانه ی تولدشان
ای کاش برای ما دعا بنویسند/یک تذکره کرب و بلا بنویسند
ما حج که نرفته ایم اما کافی است/یک مرتبه حج فقرا بنویسند
آقا به ملازمان بگو نامم را/یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند
ما شیعه که نه ولی شما راضی شو/ما را زمحبان شما بنویسند
راضی نشوی که خادمان نامم را/از دفتر نوکران جدا بنویسند
گفتم که پس از مردن من جای دعا/روی کفنم رضا رضا بنویسند